پناه من بحیّی کو نمیرد بآهی عذر صد عصیان پذیرد قدیم لم یزل معبود بیچون پدید آرندهٔ این هفت گردون چو وصفی بشنوی ز اوصاف ذاتش دران یک وصف جامع دان صفاتش چو لطفش عاصیان را پاس دارد همه عصیانشان طاعت گذارد چو عفوش بر مطیعان خورده گیرد همه کردارشان ناکرده گیرد